بی تو به تن جان نرسد
بی تو به تن جان نرسد، در تن من جان همه تو
هر که به هر جان همه تو، هم سر و سامان همه تو
من همه تو، دل همه تو ،جان همه تو، تو همه تو
زنده بنامت دل و جان ، دولت ایمان همه تو
تا که به دریات زدم تشنه ی سیراب شدم
علت طوفان تب من حال پریشان همه تو
شعر منی شور منی مقصد و منظور منی
دیده ی کم نور مرا نور فراوان همه تو
غرقه به لبخندِ توام ویل شکرخنده توام
دام توام بند توام چاه زنخدان همه تو
کفرمنی دین منی مشهد شیرین منی
کامی و ناکام توام رشک خراسان همه تو
واله و سرگشته شدم قمری لب بسته شدم
سالک دل خسته شدم جان پریشان همه تو
گر چه ز من دَم زَند این ،میل خرابی کند این
کفر دود در پی دین راه گریزان همه تو
شور تو آواز تویی ساریه ، شیراز تویی
لَ له تویی ساز تویی ،شواشِ باران همه تو
پ ن :
لَ له = نی چوپان
شواش = خبر رسان خوش
شاعر : کدخدا_نظرنژاد
-
به استقبال غزل استاد حسین منزوی سروده شد
غزل شالی
سلام عزیزان، حالِ شعرتان! عالی
و شعر می آید به تو، چه خوشحالی!
هیس... کمی شعر گفته ام...من هم
چه اتفاق بزرگی ، کمی شدم خالی !
صدای کر کر خنده ،ردیف آخر ... چپ
و سمت راست نشسته جناب... جنجالی
آهای... با توام عزیزم جواب بده
چو ماست در ته سالن سپید می نالی
سری روی گوشی و... سری پسِ گوشی
دو صندلی سه نفر ، دو صندلی خالی !
من از جنوبِ شمالم و پاسبان غزل
بیا به دفتر شعرم نشا نما شالی
من از شما هستم، دوشنبه ها تا شعر
به پاس لطف شما می زنم غزل فالی
که چند بیتش سبز ، وچند اوق اش سرخ
کمیش رنگارنگ ، کمیش خالخالی
#نظرنژاد_کدخدا
@nazarnezhad_kadkhoda2