ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شبیه شیشه می مانم!...تو هم مانند بارانی
رسیـدی توی آغوشم... ولی گویا نـمی مانی
.
خودت را جای من بگذار، ببین یک شیشه حق دارد،
زنی مانند باران را، ببوسد!... یا نمی دانی؟!
.
نبودی تا ببینی باد، مرا هر روز می بویید
من او را سخت می راندم! تو من را سخت می رانی!...
.
کمی احساس هم بد نیست! بیا یک بار مردی کن!
دل ِاین شیشه را نشکن، در این اوضاع طوفانی
.
بیا بانو! تو باران باش و بر من یخ بزن تا صبح
خدا هم می وزد برما، کمی باد ِزمستانی...
محمود اعظمی